Sit on the fence | نشستن در حصار |
The Definition: | تعریف: |
To delay/avoid making a decision | به تاخیر/جلوگیری از ساخت یک تصمیم |
Example: | مثال: |
He decided that his suggestion is going to accept or is he still sitting on the fence? | او تصمیم گرفت که پیشنهاد او در حال رفتن به پذیرش, و یا او هنوز هم بر روی نرده ها نشسته است ؟ |
Sort: Trending